مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

خدا جونم ازت ممنونم

خداجونم ازت ممنونم هزاران هزار بار شکر که لیاقت مادر شدنو بهم دادی . دیگه دخترم حسابی بزرگ شده خانوم شده .وقتی غذا براش میارم بخوره موقعی که غذاشو تموم میکنه میگه مامان دست خودت نکنه (آخه نمیتونه بگه دستت درد نکنه)وای چه کیفی میده وقتی اینطوری باهام حرف میزنه. دیشب داشتم فکر میکردم یعنی لذتی بالاتر از این هست که فرشته کوچولوت بغلت کنه بگه مامان مهسا ( آخه دخترم یه وقتایی خیلی ناز منو مامان مهسا صدا میکنه) عاشقتم دوست دارم.اون لحظه که این حرفارو میشنوم نمیدونم چه جوری بغلش کنم که حسابی بوسش کنم . مهرسا خودشم میدونه قراره چه بلایی سرش بیارم از دستم فرار میکنه یه چند دور دوره خونه میزنه تا گیر من بیفته اون موقع دیگه ولش نمیکنم . ...
30 مهر 1391

تولدت مبارک دختر نازم

آمدی به دنیا ودنیا مات و مبهوت به تو مینگرد همه جا را سکوت فرا گرفته تا خدا صدای تو را بشنود صدای دلنشین تو در لحظه شکفتنت عطر حضورت فرا گرفته همه  زمین را ...   مهرسای من امروز 3 سالت تموم شد .اصلا باورم نمیشه دختر کوچولویی که 3 ساله پیش خانم دکتر گذاشت تو بغلم امروز انقدر خانومو بزرگ شده باشه .امروز صبح که از خواب پاشدم یاد اولین لحظه ای افتادم که بعد از نه ماه انتظار تو رو تو بغلم گرفتم بهترین حس زندگیم اون لحظه بود که تو رو دیدم .مهرسای من خدارو هزاران هزار بار شکر میکنم که تو فرشته کوچولو رو به من داد .عزیزدل مامان هر لحظه از زندگیم که میگذره بیشترو بیشتر عاشقت میشم .   مهرسای من عاشقتم عاشقتم عاشقتم عاش...
8 مهر 1391

نوازش

دخترم خیلی این آهنگو دوست داری هر وقت این آهنگ پخش بشه منو صدا میکنی میگی :مامان بدو خودت اومدی داری برام دیتار (منظورت گیتاره) میزنیو میخونی. چشمای بسته ی تورو با بوسه بازش میکنم قلبه شکسته ی تورو خودم نوازش میکنم نمیزارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی تا وقتی من کنارتم به هر چی میخوای میرسی خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت خودم به جای تو شبا بهونه هاتو میشمرم جای تو گریه میکنم جای تو غصه میخورم هر چی که دوست داری بگو حرفای قلبتو بزن دل خوشی هات مال خودت دردودلات برای من من واسه ی داشتن تو قید یه دنیارو زدم کاشکی ازم چیزی بخوای تا به تو دنیامو بدم ...
18 شهريور 1391

لالایی کن بخواب خوابت قشنگه

                لالایی کن بخواب خوابت قشنگه                     گل مهتاب شبا هزار تا رنگه                             یه وقت بیدار نشی از خواب قصه                                   &...
11 شهريور 1391

عکس های قدیمی مهرسا گلی

سلام مامانی امروز میخوام چند تا از عکسای قدیمیتو بزارم تو وبلاگت دختر گلم. الان داشتی گارفیلدو میدیدی اومدی به من میگی:مامان چیکار میکنی.من بهت گفتم:دارم عکساتو میزارم تو وبلاگت.یه چند دقیقه نشستی رو پام بعد حوصلت سر رفت یه ورق برداشتی یه ذره خط خطی کردی میگی:مامان این عکسمه تیشیدم بزار تو بباگم (منظورت وبلاگته).قربون این حرف زدنت ناز گل مامان.   بقیه عکس ها در ادامه مطلب   مهرسا و باباچی (بابای من)   این 4 تا عکسای پایینی وقتی 8 ماهت بود رفته بودیم کاشان. ووروجک یه تیکه سیم پیدا کرده داره باهاش ...
23 مرداد 1391

مهرسای من میخوام باهات دردودل کنم

  مادر که میشوی گاهی دلت میگیرد گاهی بی اختیار اشک میریزی و چون مادری وقتی همه خوابند گریه میکنی. گاهی خالی میشوی از همه خنده ها گاهی فقط دلت یک جاده میخواهد که بروی اما نمیدانی کجا؟ سلام مامانی امشب میخوام باهات یکم دردو دل کنم به این ایمان دارم وقتی بزرگ شدی و تونستی اینارو بخونی حتما مامانتو درک میکنی مهرسای مامان الان که دارم مینویسم مثل یه فرشته کوچولو کنارم خوابیدی .یه ذره دلم گرفته الان که خوابیدی راحت میتونم کنارت بشینمو باهات حرف بزنمو دردو دلمو بگم آخه الان خوابی دیگه مامانو ناراحت نمیبینی که بخوای غصه بخوری .مهرسا مامان عاشقته. ...
22 مرداد 1391

زندگی مامان

سلام دخترم سلام عشقم سلام جونم الان که دارم برات مینویسم از حموم اومدی گرفتی خوابیدی مهرسای من مامان عاشقته روز به روز که بزرگتر میشی حس مادر بودنو بیشتر درک میکنم .عزیزدلم تو خیلی مهربونی کافیه ببینی من یه جا نشستم دارم فکر میکنم سریع میای بغلم میکنی بوسم میکنی میگی :مامان ناراحت نباش دوست دارم . وقتی این حرفارو بهم میزنی انگار خدا دنیارو بهم میده . چند روز پیش صبح خوابیده بودم اومدی بالا سرم نشستی میگی:جون من بلند شو آفرین دخترم پاشو . بلند شدم بهت میگم مگه من دخترتم.میخندی میگی :پاشدی دخترم آفرین دختر خوبم. مهرسا نفسم وقتی اینطوری حرف میزنی محکم بغلت میکنم انقدر بوست میکنم همش میخوای از دستم فرار کنی همش میگی مامان بسه. شب ه...
18 مرداد 1391

خدایا اجازه؟

 گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه .یه وقتایی دلم می خواد بهم وقت بده و تو یه جلسه خصوصی دونفره درد دلامو بشنوه. اون منو از ملاقاتش به خاطر نگرفتن وقت قبلی محروم نمیکنه هیچ وقت اسمم واسه صحبت با اون وارد یه لیست انتظار طویل نمیشه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه محاله محاله ممکنه بهم بگه نمیپذیرمت. خیلی بزرگواره با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه هیچ وقت منتظرم نمیذاره.گاهی اوقات واسش نامه مینویسم و میدونم که نامه هامو بی جواب نمیذاره. وقتی توی دفتر خاطراتم نامه هام رو مرور میکنم میبینم حتی یه دونش هم بی جواب نمونده. من و خدا یه قول و قراری با هم گذاشتیم اون به من قول داد همیشه مراقبم باشه و کمتر ...
4 مرداد 1391

تولدت مبارک عزیزم

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک.                                          عکسای مهرسا و بابایی در ادامه مطلب                                    &nb...
22 تير 1391