مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

از کجا ایده ی وبلاگ اومد....

دختر نازم امروز که اومدم به وبلاگت سر بزنم دیدم مریم جون مامان روشای عزیزم یه پیام گذاشته که چه جوری وبلاگی شدیم و برای عزیزکم وبلاگ درست کردم؟ راستش پارسال اواخر آبان ماه بود که داشتم تو google اسم مهرسارو search میکردم که وبلاگ مهرسارو پیدا کردم وقتی خاطراتی که بابای مهرسا کوچولو واسش نوشته بودو خوندم خیلی خوشم اومد .پیش خودم گفتم :منم واسه مهرسای خودم یه وبلاگ درست کنم این طوری شد که ما هم وبلاگی شدیم و یه عالمه دوست خوب پیدا کردیم . امیدوارم تا اونجایی که بتونم خاطراتتو ثبت کنم . دوست دارم گل مامان به رسم این مسابقه منم از دوستای نی نی وبلاگیم دعوت میکنم فرناز مامان آرشین جون راحله مامان دینا جون ...
5 اسفند 1391

حسنی

توی ده شلمرود حسنی  تنهابود حسنی ندو بلا بدو تنبل تنبلا بدو موی سیاه ناخن دراز واه واهو واه حالم بهم خورد نه فلفلی نه مرغ تاتلی هیچس باهاش رفیق نبود تنها روی سه تایه نشسته بود تو سایه باباش میگفففففففففففففففت :حسنی میای بریم حموم نه نمیام نه نمیام سرتو میخوای اصاح کنی نه نمیخوام نه نمیخوام کره الاغه کدخدا یوته میرفت تو کوچه ها الاغه چرا یوته میری دارم میرم بار بیارم دیرم شده عجله دارم کره الاغه نازنین  یه دونه مال  من سواری میدی نکه نمیدم نکه نمیدم چرا نمیدی واسه این که من تمیزم پیش همه عزیزم امام تو چی موی سیاه ناخن دراز واهو واهو واه حالم بهم خورد و..........................................   اینم ...
3 اسفند 1391

تعطیلات عید

سلام عشق مامان  ببخشید عزیزم تو مسافرت مامان سرما خورد زیاد نتونستم ازت عکس بگیرم چند تا عکس گرفتم اونارو برات میزارم عزیزدلم.      بقیه عکس ها در ادامه مطلب اینجا داری موتور سواری بچه هارو تماشا میکنی خیلی تعجب کرده بودی عزیزکم میخواستی سوار بشی وقتی سوارت کردیم ترسیدی پیاده شدی . دختر نازم تو ماشین همش میخوابی الان بلند شدی موهاتو شونه کردم تا دیدی در کیف مامان بازه رفتی سراغ پولای مامان داری پول میشماری یه دونه از پولارو میدی میگی مامان به به آسوم (آدامس) بخر بخورم باشه.باشه عزیز دلم میخرم قربون باشه گفتنت برم .   اینجا داری تلاش میکنی خ...
3 اسفند 1391

شمال

آذر ماه بود که با درسا و مامان و باباش رفتیم شمال یه مسافرت عالی با قهر وآشتیای شما دوتا  که هر لحظش واسمون یه عالمه خاطره خوب داشت. شب تا رسیدیم شما دوتا بساط بازیتونو پهن کردین شب موقع خواب که میشد شما دوتا قاطی میکردین میگفتین بریم خونه خودمون . یه شبم سر دستکش داشت دعواتون میشد که مجبور شدیم یه لنگه به درسا بدیم یه لنگه به مهرسا ا ینجاهم با درسا اومدین تو حیاط پیش بابا من اومدم بهتون میگم :چرا اومدین حیاط سرده .درسا بهم گفت:آخه شوهرت خسته شده اومدیم کمکش کنیم  دیگه دریا ...
3 اسفند 1391

این روزا

      این روزا حسابی سرم شلوغه تا دو هفته دیگه اسباب کشی داریم به قول مهرسا میخوایم بریم خونه جدید .احتمالا تا چند وقت اینترنت نداشته باشم به خاطر جابه جایی . دیروزم میخواستم غذا درست کنم که زدم دستمو بریدم و چند تا بخیه خورد حالا از دیروز هیچ کاری نمیتونم بکنم کلافه شدم همش باید یه جا بشینم دکتر گفته :تا 10 دورزه دیگه نباید دست به آب بزنم خیلی برام سخت شده . چند وقت پیش واسه مهرسا از اینترنت کارتون زی زی گولو رو خریدیم حسابی وابستش شده بود همش میشست تماشا میکرد .یه وقتایی هم به من میگفت : مادر خانمی به باباش هم میگفت : آقای پدر .با دیدن این کارتون خودمم یاد دوران بچگی افتادم . من خودمم عاشق این کارتون ...
3 اسفند 1391

قیمت یه روز زندگی چنده؟

  قیــمت یه روز زنــدگی چنـده؟ راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟ تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید: قیمت یه روز بارونی چنده؟ یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟ حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟ پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟ ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن! چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟ می ترسی برقش بگیرتت؟ نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده. آخه بعضی وقت ...
2 اسفند 1391

عزیز مامان

    مهرسا در حال فرار غذا دادن به خرگوشا   مهرسا و درسا شب تولد مامان مهرسا وآروین شب تولد آروین(پسر دایی من)   ...
2 اسفند 1391

لواشک

ووروجک ببین با لواشکایی که مامان درست کرده چیکار کردی؟ این زیرپوش اولین لباسیه که وقتی به دنیا اومدی تو بیمارستان تنت کردن عاشق این لباسایی با این که خیلی برات کوچیک شده هر چند وقت یه بار میگی باید تنت کنم .           چه بلایی سر این پیشی بیچاره آوورده میگه بخور پیشی نازم خیلی اوشمزس     ...
2 اسفند 1391

اولین روز به دنیا اومدن مهرسا جونم تا 10 روزگی

        سلام عشق مامان   خدا تو گل نازو 17 شهریور سال 88   ساعت ٦.١٠ صبح به من هدیه داد .   عزیز مامان موقعی که به دنیا اومدی 3 کیلو و200 گرم وزنت  و 50 سانت هم قدت بود  الهی  قربونت برم               ...
29 آبان 1391

فرشته مهربون

سلام سلام بالاخره تونستم مهرسا رو برای اولین بار ببرم آرایشگاه .وای اونم چه آرایشگاه رفتنی اول یه جا رفتیم که خانومه اصلا حوصله نداشت قبول نکرد موهای مهرسا رو کوتاه کنه من ناراحت مهرسا خانوم خوشحال از اینکه موهاشو کوتاه نکرده بود .ولی من هیچ وقت شکست نمیخورم رفتم یه آرایشگاه دیگه ولی این سری دیگه من برنده شدم چون به قول مهرسا یه خانوم آرایشگاه خوب پیدا کردیم .موهای دخترم کوتاه شده خیلیم ناز شده خلاصه دخترکم ماه شده . جمعه با بابایی رفتیم گردش یه عالمه هم از دخترم عکس انداختم ولی هیچ کدومو نتونستم بزارم تو وبلاگش . راستی چند روز تو خونه ی ما یه فرشته ی مهربون پیدا شده هر وقت مهرسا کار خوب میکنه واسش جایزه میاره .من عاشق فرشته مه...
29 آبان 1391