مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

مهرسای من میخوام باهات دردودل کنم

  مادر که میشوی گاهی دلت میگیرد گاهی بی اختیار اشک میریزی و چون مادری وقتی همه خوابند گریه میکنی. گاهی خالی میشوی از همه خنده ها گاهی فقط دلت یک جاده میخواهد که بروی اما نمیدانی کجا؟ سلام مامانی امشب میخوام باهات یکم دردو دل کنم به این ایمان دارم وقتی بزرگ شدی و تونستی اینارو بخونی حتما مامانتو درک میکنی مهرسای مامان الان که دارم مینویسم مثل یه فرشته کوچولو کنارم خوابیدی .یه ذره دلم گرفته الان که خوابیدی راحت میتونم کنارت بشینمو باهات حرف بزنمو دردو دلمو بگم آخه الان خوابی دیگه مامانو ناراحت نمیبینی که بخوای غصه بخوری .مهرسا مامان عاشقته. ...
22 مرداد 1391

زندگی مامان

سلام دخترم سلام عشقم سلام جونم الان که دارم برات مینویسم از حموم اومدی گرفتی خوابیدی مهرسای من مامان عاشقته روز به روز که بزرگتر میشی حس مادر بودنو بیشتر درک میکنم .عزیزدلم تو خیلی مهربونی کافیه ببینی من یه جا نشستم دارم فکر میکنم سریع میای بغلم میکنی بوسم میکنی میگی :مامان ناراحت نباش دوست دارم . وقتی این حرفارو بهم میزنی انگار خدا دنیارو بهم میده . چند روز پیش صبح خوابیده بودم اومدی بالا سرم نشستی میگی:جون من بلند شو آفرین دخترم پاشو . بلند شدم بهت میگم مگه من دخترتم.میخندی میگی :پاشدی دخترم آفرین دختر خوبم. مهرسا نفسم وقتی اینطوری حرف میزنی محکم بغلت میکنم انقدر بوست میکنم همش میخوای از دستم فرار کنی همش میگی مامان بسه. شب ه...
18 مرداد 1391

خدایا اجازه؟

 گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه .یه وقتایی دلم می خواد بهم وقت بده و تو یه جلسه خصوصی دونفره درد دلامو بشنوه. اون منو از ملاقاتش به خاطر نگرفتن وقت قبلی محروم نمیکنه هیچ وقت اسمم واسه صحبت با اون وارد یه لیست انتظار طویل نمیشه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه محاله محاله ممکنه بهم بگه نمیپذیرمت. خیلی بزرگواره با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه هیچ وقت منتظرم نمیذاره.گاهی اوقات واسش نامه مینویسم و میدونم که نامه هامو بی جواب نمیذاره. وقتی توی دفتر خاطراتم نامه هام رو مرور میکنم میبینم حتی یه دونش هم بی جواب نمونده. من و خدا یه قول و قراری با هم گذاشتیم اون به من قول داد همیشه مراقبم باشه و کمتر ...
4 مرداد 1391

تولدت مبارک عزیزم

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک.                                          عکسای مهرسا و بابایی در ادامه مطلب                                    &nb...
22 تير 1391

دختر مهربون من

 سلام مامانی  خیلی  تنبل شدم اصلا تو این مدت وقت نکردم بیام عکساتو بزارم این روزا خیلی  شیرین زبون شدی یه لحظه هم دلم نمیاد پیشت نباشم .اگه یه لحظه حواسم بهت نباشه میگی  مامانم جوابم بده .یا وقتی میام مشغول کامپیوتر میشم میگی مامانم تاپرو(کامپیوترو میگی) ولش کن بیا پیشم.دو هفتس کلاس رقص باله و کلاس نقاشی با درسا ثبت نامتون کردیم میرید تو باشگاه هنوز خجالت میکشی زیاد نمیری با بچه ها برقصی ولی وقتی خونه هستیم تا یه آهنگ ملایم میزارم سریع شروع میکنی همه ی حرکاتی که مربیتون انجام میده رو انجام میدی به من میگی آینرو واست بیارم پایین شروع میکنی جلوی آینه بیشتر حرکاتی که تو باشگاه مربیتون انجام میدادرو انجام بدی.راستش اول...
16 تير 1391

مهرسا و درسا

        بقیه عکس ها در ادامه مطلب سلام دخترکم چند روز پیش با درسا و مامانش رفتیم پارک حسابی شما دو تا وورجکا بازی کردین . خیلی درسارو دوست داری .   خیلی ناز دست همدیگرو گرفتین راه میرین اینجا منتظرید تا نوبتتون بشه تاب سوار بشین.  هر روزم به من میگی مامان به درسا زنگ بزن حرف بزنم هر وقتم زنگ میزنم دیگه گوشیو به من نمیدی کلی با درسا حرف میزنی شبم که بابایی میاد میگی بابا با دوستم حرف زدم قربونت برم که بزرگ شدی دوست پیدا کردی .   ...
20 خرداد 1391

نفس مامان

      بقیه عکس ها در ادامه مطلب   مهرسا جونم خیلی اینروزا بلا شدی هر کاری که ما میکنیم میخوای دقیقا همون کارو تکرار کنی الانم داری تلاش میکنی مثل من بشینی. مهرسا و بابا بالای کوه دختر شیطون بلا با سر از سرسره میاد پایین اینجا چند تا بادبادک تو هوا دیدی میگی بابا بگو این چیه؟ اینجام که دختر مامان داره از کوه میره بالا ...
16 ارديبهشت 1391

جشن نوروز

نوروز از نخستین روز بهار همراه با سرسبزی طبیعت و شادی آغاز میگردد.بنابر روایت تاریخ نویسان در روزگار باستان یک ماه طول میکشید و امروزه تا سیزده روز ادامه دارد. نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که از روزگاران بسیار دور برای ما به یادگار مانده است و بنیاد آن را به جمشید شاه پیشدادی نسبت میدهند و حتی امروز این جشن به نام نوروز جمشیدی معروف است.گویند به دوران جمشید سرما و طوفان بزرگ ایران را فرا میگیردو در پایان سه سال در آغاز بهار سرما و طوفان به پایان میرسد و به شادی آن جشن بزرگی بر پا میشود که نوروز مینامند. حکیم عمر خیام در نوروزنامه درباره این جشن چنین مینویسد سبب نام نهادن نوروز از آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانه روز و ربعی به او...
29 اسفند 1390

عشق مامان

عشق مامان امروز بابا از ماموریت برگشت خیلی خوشحال بودی غروبی آماده شدیم بریم بیرون خرید کنیم بابایی هنوز آماده نبود منم تو این فاصله چند تا عکس ازت گرفتم عزیزدلم . مهرسا جونم خیلی دوست دارم عاشقتم. عزیزکم جدیدا یاد گرفتی یه چیزیرو بر میداری زیر بلیزت یا پشتت قایم میکنی میگی مامان نیستس پیشی برد. ...
29 اسفند 1390

دیوونه دوست دارم

عزیزدلم بابایی امروز صبح که خواب بودی رفت سیرجان ماموریت.وقتی از خواب پاشدی گفتی مامان بابا کجاس؟ منم گفتم رفته کرمان .گوشیمو آووردی گفتی به بابا زنگ بزنم بابا که گوشیرو برداشت به بابا گفتی :بابا ترمونی(به کرمان میگی ترمون) بعد به بابا  گفتی بابا پسه(پسته) بخر من بخورم باشهههه (قربون باشه گفتنت برم که آخر هر جمله ای یه باشه میگی) بعدشم یه خافظ (خداحافظ)گفتیو قطع کردی دیگه گوشیرو به من ندادی.  مهرسا جونم خیلی دوست دارم عزیز مامان الانم که دارم واست مینویسم تو مشغوله بهم ریختن کمدتی مامانی میدونی روزی چند بار من عروسکاتو میچینم دوباره میری چهار پایرو میاری از بالا تا پایین همرو میریزی. ولی وقتی بغلم میکنی دست میندازی دور گرد...
25 اسفند 1390