دختر مهربون من
سلام مامانی خیلی تنبل شدم اصلا تو این مدت وقت نکردم بیام عکساتو بزارم این روزا خیلی شیرین زبون شدی یه لحظه هم دلم نمیاد پیشت نباشم .اگه یه لحظه حواسم بهت نباشه میگی مامانم جوابم بده .یا وقتی میام مشغول کامپیوتر میشم میگی مامانم تاپرو(کامپیوترو میگی) ولش کن بیا پیشم.دو هفتس کلاس رقص باله و کلاس نقاشی با درسا ثبت نامتون کردیم میرید تو باشگاه هنوز خجالت میکشی زیاد نمیری با بچه ها برقصی ولی وقتی خونه هستیم تا یه آهنگ ملایم میزارم سریع شروع میکنی همه ی حرکاتی که مربیتون انجام میده رو انجام میدی به من میگی آینرو واست بیارم پایین شروع میکنی جلوی آینه بیشتر حرکاتی که تو باشگاه مربیتون انجام میدادرو انجام بدی.راستش اولش وقتی نمیرفتی پیش بچه ها باهاشون برقصی ناراحت بودم ولی وقتی دیدم انقدر با دقت همه ی حرکاتو تو خونه انجام میدی خیلی خوشحال شدم.تو کلاس نقاشیم یه وقتایی ناسازگاری میکنی فکر میکنم با مربیتون غریبی میکنی ولی مربیتون خیلی با حوصله بهتون نقاشی یاد میده.
این عکسارو اون روزی که میخواستیم بریم رقص باله ثبت نامتون کنیم تو پارک با درسا ازتون انداختم.
چقدر اینجا خندیدیم از دست شما دو تا وورجکا موقع برگشت از کلاس خیلی خسته شده بودین اینم عکساتون دیگه راه نمیومدین اینجا تو پیاده رو نشستین تکونم نمیخورین.موهاتونم باز کردین خسته ی خسته بودین.
الان چند روز درسارو ندیدی فکر کنم دلت واسش تنگ شده صبحی نشسته بودی داشتی به عروسکت میگفتی: نی نی من درسارو دوسش دارم .قربونت برم دختر مهربونم.