مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

برف بازی

1395/11/26 12:24
نویسنده : مهسا
1,324 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز 25 بهمن 95 من و مهرسا طبق معمول همیشه 7 صبح از خونه بیرون زدیم  تا به موقع به مدرسه و دانشگاه برسیم .

از ساعت 6 صبح برف شروع به باریدن کرده بود ولی اصلا فکرشو نمیکردیم که انقدر شدت بگیره مسیر خیلی طولانی نرفته بودیمکه دیدم زمینا خیلی سره و نمیتونیم به مسیرمون ادامه بدیم ومجبور شدیم ماشین را در یک پارکینگ عمومی پارک کنیم و ادامه مسیر را با تاکسی بریم.

مهرسا خوشحال از این موضوع که تا حالا این همه برف را ندیده به همین خاطر فقط دو تا مسیر را تاکسی گرفتیم و از آزادگان تا مهستان را پیاده رفتیم .

تا سر کوچه مدرسه هم رفتیم ولی بابایی زنگ زد و گفت:تماسی که با مدرسه داشته اجباری نیست برای رفتن به مدرسه چون ظهر برای برگشت خیلی سخت میشه.

مهرسا هم خوشحال از این خبر به همراه حانیه و لیلا راهی دانشگاه شدیم.وقتی به بچه ها رسیدیم من ومهرسا شبیه دو تا آدم برفی متحرک شده بودیم.

که متاسفانه کلاسامونم تشکیل نشدو ما هم از فرصت استفاده کردیم و کلی برف بازی کردیم و عکس گرفتیم و آش خوردیم.

 

 

 

 

 

 

 

مهرسای من نمیتونم این لحظات زیبای با تو بودن را چه جوری توصیف کنم لحظاتی که تو کنارمی و میخندی یه حسه قشنگی دارم که فقط موقعی که خودت مادر شدی با شنیدن صدای خنده های بچه هایت میتونی تجربش کنی.

 

خوشحالم به خاطر داشتن تو عزیز

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)