مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

عزیز مامان

  مامان جون اینجا به زور موهاتو شونه کردم  اصلا نمیذاری موهاتو شونه کنم.بهت میگم مگه تو هپلی هستی میگی نه من مهرسام.الانم پیشم نشستی میگم همین خوبه میگی آره امین اوبه   قربونت برم با شیرین زبونیات. ...
22 اسفند 1390

خیلی ناز خوابیدی عزیزم

دیشب خونه عزیز بودیم رفته بودیم کمک دایی رضا به خاطر پروژش که امروز قرار بود تحویل بده عزیزدلم توام تا 5 صبح بیدار بودی  میگفتی خونه درست کن من بازی کنم باشه .دیگه انقدر شیطونی کردی  دایی رضا کارشو ول کرده بود تورو بخوابونه ساعت 4 میگفتی دادا کمر بنال(آخه وقتی میخوای بگی بمال میگی بنال )دایی کمرتو مالید ما هم فکر کردیم خوابت برده.وقتی اومدم ببرمت بخوابونمت چشماتم باز نکردی گفتی دادا دست بنال. صبح اومدیم خونمون  انقدر خسته بودی من تو آشپزخونه بودم اومدم دیدم عروسکتو گذاشتی زیر سرت خوابیدی.الهی قربون خوابیدنت برم عزیزم.     ...
22 اسفند 1390

مهرسا و علی

عزیز دلم خیلی این عکسو دوست داری اون هفته که خونه ماجون (به مامان بزرگ من میگی ماجون)بودیم با علی(پسر خاله من) انداختی.   ...
22 اسفند 1390

عینک بابا

چند شب پیش بابا که اومد خونه بدو بدو رفتی عینکشو از چشمش برداشتی بعدشم فرار کردی زدی به چشم خودت خیلی با مزه شده بودی اینم عکسات دختر نازم.         ...
22 اسفند 1390