حسنی
توی ده شلمرود حسنی تنهابود حسنی ندو بلا بدو تنبل تنبلا بدو موی سیاه ناخن دراز واه واهو واه حالم بهم خورد
نه فلفلی نه مرغ تاتلی هیچس باهاش رفیق نبود تنها روی سه تایه نشسته بود تو سایه باباش میگفففففففففففففففت :حسنی میای بریم حموم نه نمیام نه نمیام سرتو میخوای اصاح کنی نه نمیخوام نه نمیخوام
کره الاغه کدخدا یوته میرفت تو کوچه ها الاغه چرا یوته میری دارم میرم بار بیارم دیرم شده عجله دارم کره الاغه نازنین یه دونه مال من سواری میدی نکه نمیدم نکه نمیدم چرا نمیدی واسه این که من تمیزم پیش همه عزیزم امام تو چی موی سیاه ناخن دراز واهو واهو واه حالم بهم خورد و..........................................
اینم شعر حسنی از زبون مهرسا خانوم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی