مهرسا جونممهرسا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
زندگی ما زندگی ما ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

مهرسا جونم عاشقتم

حسنی

1391/12/3 12:44
نویسنده : مهسا
881 بازدید
اشتراک گذاری

مهرسا

توی ده شلمرود حسنی  تنهابود حسنی ندو بلا بدو تنبل تنبلا بدو موی سیاه ناخن دراز واه واهو واه حالم بهم خورد

نه فلفلی نه مرغ تاتلی هیچس باهاش رفیق نبود تنها روی سه تایه نشسته بود تو سایه باباش میگفففففففففففففففت :حسنی میای بریم حموم نه نمیام نه نمیام سرتو میخوای اصاح کنی نه نمیخوام نه نمیخوام

کره الاغه کدخدا یوته میرفت تو کوچه ها الاغه چرا یوته میری دارم میرم بار بیارم دیرم شده عجله دارم کره الاغه نازنین  یه دونه مال  من سواری میدی نکه نمیدم نکه نمیدم چرا نمیدی واسه این که من تمیزم پیش همه عزیزم امام تو چی موی سیاه ناخن دراز واهو واهو واه حالم بهم خورد و..........................................

 

اینم شعر حسنی از زبون مهرسا خانوم

س

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هیراد و عمه لیلاش
2 اسفند 91 17:34
سلام ، هیراد جون تو مسابقه شرکت کرده ، لطفا به وبلاگش بیائید و کمکش کنیدآرزومند آرزوهای شما



چشم عزیزم